نامه ملا آقاجان رمال به خان احمدخان لاهیجی (مرگ 1001 هـ.ق):
"عرضهداشت، کمترین بندگان گمجکُن، به عرض میرساند که چون منصب دیوان را به اهل اصناف شفقت فرمودهاند، بنده هم داخل اصنافم. مُهرداری کوچک را بر بنده شفقت فرمایند که به مبلغ سه تومان قبول دارم، چنانکه وزیری را به زرگر دادهاند که خواجه مسیح است و سپهسالاری دیلمان را به گز فروش دادهاند که کیافریدون است و سپهسالاری لاهجان را به ماست فروش دادهاند که طالش کولی باشد و امیر الامرایی را به نفت فروش دادهاند که خواجه حسامالدین است و مُهرداری بزرگ را به نمک فروش دادهاند که خواجه شمسالدین است و میرآخوری را به نویسنده دادهاند که خواجه حسین است و خزینه داری را به کرباس فروش دادهاند که شاه رضا باشد، مُهرداری کوچک را به بنده شفقت کن که حق بنده است."
وقتی بخش بزرگی از نیروهای درگیر در ورزش لاهیجان، وقت، تمرکز و انرژیشان را صرف مسائل پیش پا افتاده حاشیه ورزش میکنند، نمیتوان چشمانداز خوبی برای آینده آن متصور بود. فرصتی برای تعارف و حاشیهپردازی هم وجود ندارد. راههای توسعه ورزش در ابعاد ملی، منطقهای و حتی محلی در مقیاس شهرستان متوسط کوچکی مثل لاهیجان کاملاً روشن است و یک مطالعه چند ماهه قطعاً جزئیات مسیر را روشنتر خواهد کرد. اما مسأله مهم این است که آیا واقعیت ورزش لاهیجان با همه موجودیتاش از نظر منابع زیرساختی و نیروی انسانی، پذیرا یا خواهان این توسعه خواهد بود؟
تجربه یک دههای من ـ که متکی به مداخلات یا مشاهدات یا کنش/ واکنشهای بسیار محدود شخصی است ـ البته مبین واقعیتهای تلخی است که تکرارش قطعاً ملالآور و شاید در فضا و رویکرد جدید شهر به ورزش چندان مناسبتی نداشته باشد. امروز لاهیجان متقاضی میزبانی جام تختی است؛ رویدادی که در نگاه اول برای شهری بیتجربه در برگزاری مسابقات با اهمیت بینالمللی یا ملی و حتی منطقهای ـ اندوه! ـ بسیار بزرگ و خوفآور است. با اینهمه بهواسطه شرایط جدیدی که در یک سال گذشته به کشور و به تبع آن به لاهیجان تحمیل شده و همچنین بهواسطه حضور دو چهره شناخته شده ورزشی ـ یکی با جایگاهی بینالمللی و دیگری با جایگاهی ملی ـ در مصدر دو نهاد مؤثر شهری میتوان دستاندرکار تلاشی جدید، برای تغییر و تعمیق رویکرد عوامل مؤثر در ورزش شهر نسبت به این پدیده اجتماعی بود.
وقتی چیزی در شهر تغییر میکند، رویکردی رنگ میبازد و تقاضایی جدید سر برمیآورد، پرسشهایی هم پدید میآید؛ پرسشهایی که لزوماً مربوط به خبث ذاتی اشخاص یا نشانه بروز یک امر منفی در شهر نیست. بپذیریم به ازای تغییرات روبنایی جدید و به تناسب آن، اعتلای خواستههای دستاندرکاران ورزش لاهیجان، پرسشهایی هم وجود دارد که تلاش برای پاسخ گفتن به آن میتواند در چهارچوب برنامه توسعه ورزش شهر تلقی شود. پرسشهایی نظیر اینکه میزبانی تورنمنت بینالمللی کشتی جام تختی برای شهری چون لاهیجان چه فایده و ارمغانی دارد؟ آیا هیچ شهر دیگری متقاضی میزبانی این مسابقات مهم هست؟ و آیا، در واقعیت موجود، برگزاری چنین مسابقاتی در اعتلای وجهه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی یک شهر مؤثر خواهد بود؟ نمیتوان از اسپانسرینگ، مارکتینگ، امکان بازسازی و توسعه زیرساختها و همه منافع معمولی که هر میزبان شایسته از آن بهره میبرد غافل بود، اما باید پاسخی درخور در چنته داشت؛ پاسخی که منتقدان متکی به تحلیل را راضی کند.
به هر حال برای برگزاری این تورنمنت بینالمللی ـ با هر اندازه وسواس و تدبیر اقتصادی ـ ممکن است دهها میلیون تومان هزینه شود و کسان متنفذی منتقد این نوع هزینههای آشکار از جیب شهر هستند. هزینههایی که برای شهر، بیشتر، منافع نرم ـ سیاسی و فرهنگی ـ دارد، در طبقات مرفه و محروم، بهطور طبیعی، منتقدان و مخالفان سرسختی ایجاد میکند. البته برای اینکه بدانیم چطور میشود از برگزاری یک دوره مسابقات ورزشی، منافع آشکار اقتصادی کسب کرد هم روشها و الگوهای متعددی وجود دارد. مثلاً اینکه چطور المپیک پکن رشد اقتصادی 1.2 برای چین به ارمغان آورد و پادشاهی بریتانیا چگونه منافع اقتصادی هنگفتی از برگزاری المپیک لندن به جیب زد؟ در مقیاس ملی البته من حتی معتقدم اینکه هیچ شهر یا استان دیگری متقاضی برگزاری این دوره از مسابقات جام تختی نیست، هیچ دلیل خوبی برای سطحی یا احساسی بودن میل میزبانی در شهری چون لاهیجان نیست. لاهیجان شهری است با مدنیت یک هزار ساله و یکی از شهرهای اصلی جهان بهشمار میرود و انسان ساختها، نشانها و سکههای ضرب شده در آن تاریخ هفتصد ساله و بیشتر دارد و شهری اینچنین در مسیر حیات خود برای رشد و توسعه و تجدید قوا و بازسازی روح و هویتاش، به برگزاری مسابقات ورزشی با اهمیت بینالمللی نیازمند است. این مسابقات نام لاهیجان را دوباره بر سر زبانها و فکرها میاندازد، پوسته ظاهری و سیمای عادی شده آن را میشکافد و لایههای واقعی شهر را به شهروندان و شهرنشینان لاهیجی نشان میدهد و جز آن، هر میهمانی که بهدلیل برگزاری این دوره از مسابقات وارد لاهیجان شود، وقت برگشت این شهر را در گوشه قلب خود جا میدهد و بیشک دوباره روزی به آن باز خواهد گشت: بهراستی قلب جاییست برای شهر و یار!
برای برگزاری مسابقات مهم ـ بیتعارف ـ باید از پایه شروع کرد. برای میزبانی باید تمرین داشت. نیروهایی تربیت کرد و با جزئیات مسأله آشنا بود. باید با دیدی باز و فارغ از کمبینیها و باندگراییهای رایج، پای آدمهای تحصیلکرده با رویکردهای مختلف را به ورزش شهر باز کرد. باید پذیرفت حضور جامعهشناس و روانشناس و انسانشناس شهری و اقتصاددان و حتی متخصصین علوم پایه، نظیر ریاضیات و فیزیک و ... برای ورزش شهر مفید است. در ورزش "آنچه به دید میآید" ـ سالن یا محوطه بازی، توپ، تور، قوانین، داور، مربیان، بازیکنان، نیمکت، میز داوری و چیزهایی شبیه این ـ بخش کوچکی از کلیت آن است. ورزش ابعاد بسیار وسیعی دارد که بدون دست یازیدن به آن دیگر نمیتوان در مقیاس منطقهای و ملی، چه رسد در حد بینالمللی مطرح شد. تعارف هم فایده ندارد. ما زمانی میتوانیم میزبان بازیهای بزرگ باشیم که برای برگزاری مسابقات داخل شهرستان اهمیت قائل شویم. مسابقاتی چون فوتسال جام رمضان، مسابقات انتخابی کشتی و ورزشهای رزمی شهرستان، مسابقات آموزشگاهی و مسابقات چند رشتهای محلات و لیگ فوتسال که بهزودی برگزار خواهد شد را جدی بگیریم و برای هر ورزشکار و مسئول شرکتکننده در آن، شأنیت استاندارد و تعریف شدهای قائل باشیم.
بدیهی است وقتی مسابقاتی در حد ملی یا بینالمللی برگزار شود، هیچکس درباره استاندارد بودن ابعاد و اندازههای زمین بازی یا تشک کشتی پرسشی نخواهد داشت. اینها همه چیزهای معمولی است که میبایست، قطعاً درست و منطبق بر استانداردهای جهانی باشد. برای برگزاری یک تورنمنت، از تعداد و ابعاد تجربههای قبلی میزبانی میپرسند. از اینکه در شهر چند هتل یا میهمانسرا برای میزبانی شایسته از مسئولین، ورزشکاران و تماشاگران وجود دارد؟ اینکه چه امکان تفریحی و گردشگری برای یک اقامت کوتاه چند روزه برای میهمانان فراهم است؟ اینکه سالنها و مکانهای ورزشی چه امکانات جانبی دارد؟ اینکه سیستم حمل و نقل و حتی امنیتی شهر چه وضعی دارد؟ اینکه تجربه برخورد اهالی شهر با میهمانان چطور بوده و هست و دهها پرسش از این دست. مواردی که روشن است، یک شبه و یک روزه و با فرمان این رئیس و آن متولی درست نمیشود. از دست بچههای بالا و باندهای باباشملی شهر هم کاری برنمیآید! باید برای برگزاری مسابقات با اهمیت زیاد، از پایینترین سطح مسابقات تمرین کرد و به تربیت نیروی انسانی متعهد و علاقهمند پرداخت. با این شرایط وقتی در لاهیجان ـ قریب یک دهه ـ مسابقات آموزشگاهی، جز در رشتههای خاص و کمدردسری چون شطرنج و ... را برگزار نمیکنیم؛ وقتی دبیر ورزش شهرمان، پوشیدن لباس ورزشی در ساعت ورزش را به سخره میگیرد؛ وقتی هیچ لیگ داخلی یا مسابقات انتخابی واقعی در سطح شهرستان نداریم، حتی در چند سال اخیر، گل کوچک محلات را هم به بهانه ایجاد مزاحمت برای همسایگان زمین بازی جدی نمیگیریم؛ وقتی کفپوش سالنهایمان از فرط خرابی، خطر حادثه و حتی مرگ برای ورزشکارانمان دارد و با این وجود، چون خوشآمد مقامات بالا نیست، حاضر به تعویض یا ترمیماش نیستیم؛ وقتی به تیمهایی که از سالنهای ورزشی استفاده میکنند اجازه استفاده از رختکن یا حمام را نمیدهیم و تیمها روی سکوها لباس عوض میکنند و ورزشکاران از نردههای یک متری به زمین بازی میپرند و ماههاست ـ حتی با کمک عالیترین مقام ورزش شهر ـ تلاش میکنیم اسکوربرد سالن شهداء را که استفاده از آن برای برگزاری بازیهای رسمی بسکتبال و فوتسال اجباری است، بهرهبرداری کنیم، اما هنوز موفق نشدهایم؛ وقتی به بهانه گرانی هزینه سوخت در تابستان و زمستان، امکانات سرمایشی و گرمایشی سالنهای شهر را روشن نمیکنیم؛ وقتی برای برگزاری یک دوره تورنمنت فوتسال نونهالان، از داوری با شلوار لی استفاده میکنیم؛ وقتی اختیار سالنها را به آدمهایی میدهیم که کمتر علاقهمند استفاده گروههای ورزشی غیرخودی هستند؛ وقتی بهجای ساختن و بنیان گذاشتن یک تیم ورزشی و حوصله کردن و دوراندیشی علاقهمند به تیم و امتیاز خریدن هستیم؛ وقتی آنقدر بیقاعده عمل کردهایم که هیچ آمبولانس خصوصی ـ مگر به وعده یک مبلغ نجومی ـ حاضر به همکاری با ورزشیهای شهر نیست و ...، چطور میتوانیم متقاضی بیتشویش یک تورنمنت بینالمللی باشیم؟!
نصرالله سجادی که همین امروز بهعنوان نامزد وزارت ورزش و جوانان به مجلس معرفی شده، جایی نوشته است: "من سال 1379 (2000 میلادی) با تیم فوتبال امید ایران دو هفتهای به آلمان رفته بودم. با تیمهایی که آنجا بودند، هفت بازی انجام دادیم. پنج تیمی که با ما بازی کردند، تیمهای دسته سه و چهار فوتبال آماتوری آلمان بودند. با هرکدام از این تیمها که میخواستیم بازی کنیم، باید از یک جاده باریک میگذشتیم تا به یک روستا میرسیدیم. یک تیم دسته چهارمی ورزشگاه شش هزار نفری داشت [فضاهای ورزشی لاهیجان با حساب سالن شهداء، استادیوم فوتبال تختی، سالن مهر 1، سالن دانشگاه آزاد و سالن ورزشی شهید فریدون پارسی حدود چهار هزار و پانصد نفر گنجایش تماشاگر دارد.] تازه ورزشگاهش صندلی و تبلیغات دور زمین هم داشت. یعنی بازاریابیاش معلوم بود که درست است. بلیت فروشی، نور و صوت و ... داشت. رختکن استاندارد برای تیمها و داور داشت. استاندارد فرق نمیکند، هم برای دسته چهار است و هم دسته اول. تازه دسته چهار آنها آماتور است." مقایسه بیفایده و از اساس گمراهکننده است. باید در چهارچوب اجتماعی/ تاریخی و فرهنگی خودمان شرایط را بررسی کنیم. با این وجود پرسش بیفایده نیست.
ما ـ شهروندان و دستاندرکاران و علاقهمندان ورزش لاهیجان ـ باید از خودمان بپرسیم در مقیاس جهانی، چرا کشوری چون آمریکا که چهار دوره میزبان بازیهای تابستانی و چهار دوره میزبان بازیهای زمستانی المپیک بوده، همواره در صف متقاضیان برگزاری این مسابقات است؟ آمریکا در یک دهه گذشته، جام جهانی فوتبال را برگزار کرده است و با این وجود، یکی از رقیبهای جدی قطر برای میزبانی جام جهانی فوتبال بود. یا حتی کشوری چون چین. چین حتی از میزبانی مسابقات آسیایی و بازیهای تکرشتهای قهرمانی آسیا هم نمیگذرد. از آن گذشته اصلاً حاکمیت کشوری مثل قطر که با مقولاتی چون میل به تحول و توسعه سیاسی یا فرهنگی غریبه است و مفاهیمی چون رشد اقتصادی از مسائل اصلیاش نیست، چرا باید دردسر برگزاری یک جام جهانی را به جان بخرد تا وضعیت سیاسی/ اجتماعی و فرهنگی کشور و مدیریت ورزشاش را در معرض قضاوت سختگیرانه جامعه جهانی و نهادهایی چون یونسکو و حقوق بشر قرار دهد؟ در مقیاس ملی هم مسئولین ارشد شهرهایی چون اصفهان، تهران و مشهد تلاش میکنند میزبان هر تجمع بزرگ ورزشی باشند؛ از مسابقات دانشجویان گرفته تا مسابقات سازمانهایی چون بسیج و ... . اصلاً باید بدانیم در مقیاس اقتصاد شهری، چرا شرکتهای شناخته شدهای مثل "نوشین" مدام تبلیغ میکنند. روشن است به همان اندازه که یک شرکت تولیدی یا تجاری برای مطرح بودن دائمی، نیازمند تبلیغ دائمی نام و برند خود است، یک شهر هم برای حیات و نوسازی مدام خودش نیازمند مطرح بودن دائمی است. این برای شهر زخمخورده و همیشه در معرض تهدیدی چون لاهیجان اهمیتی دوچندان دارد. اگر مسابقاتی در حد جام تختی در لاهیجان برگزار شود، واضح است چند روز و شاید چند هفتهای نام لاهیجان تیتر اول رسانههای ورزشی و حتی تلویزیون و برنامههای ورزشیاش خواهد بود و این از نظر سیاسی/ فرهنگی و اقتصادی مفید است. مفید است چون یک شهر زنده و پویا، درست مثل یک آدم پُرتلاش، نامش بر سر زبانهاست و بیشتر خطابش میکنند.
لاهیجان اما آمادگی برگزاری یک تورنمنت بینالمللی را دارد؟ این درست که برای برگزاری یک دوره مسابقه میبایست ابتدا زیرساختها را آماده کرد و بعد سراغ میزبانی رفت، اما تجربه خیلی از کشورها نشان میدهد میتوان این کار را برعکس هم انجام داد؛ متقاضی برگزاری یک تورنمنت بینالمللی شد و سپس به ضرورت این میزبانی، استانداردهای ورزش شهر را ترقی داد. هتلها، میهمانسراها و مجتمعهای اقامتی را برای میزبانی حدود پانصد میهمان سختگیر آماده کرد و در یک زمان کوتاه با کار فشرده و نفسگیر، به تربیت نیروی انسانی خبره برای برگزاری باشکوه بازیها کوشید. این تجربهای است که بسیاری شهرها و کشورها از سر گذراندهاند. کافی است مدیران شهر و رجال ورزش لاهیجان بپذیرند که اعتماد به نیروهای جوان و متخصص بیفایده نیست و روشها و الگوهای مدیریتی هم مثل انسانها پیر و از کار افتاده میشوند.
•••••
برگزاری جام تختی در لاهیجان شاید فقط چند درصدی اوضاع ورزش را در این شهر بهتر کند و این به نظرم ایدهآل است. لاهیجان از منظر تاریخ اجتماعی ـ دستکم در حوزه فرهنگی شیعه ـ شهر بسیار مهمی است و تحولات تاریخی در آن منطبق و در پارهای موارد مؤثر بر تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی کشور است و این مدنیت دیرینه، شایسته درزمانی و تحولخواهی است. برگزاری یک تورنمنت با مقیاس بینالمللی سوای یادآوری اهمیت و تأکید دوباره بر مادرشهری منطقهای لاهیجان به خودمان و همگان؛ به جامعه ورزش لاهیجان اعتماد به نفس بیشتری میدهد. جایگاه، مدخلیت، نفوذ و ابعاد واقعی ورزش قهرمانی و حرفهای را برایمان آشکار میکند. پتانسیل، وزن و اعتبار واقعی افراد دخیل در ورزش لاهیجان را در برابر چشم همگان عیان میکند. موجب توسعهبخشی بسیار کوچکی از زیرساختهای ورزشی شهر میشود و جزئیات پیش پا افتادهای چون روشن شدن اسکوربرد سالن شهداء و استفاده از همه امکانات این سالن را ـ که در شرایط عادی میتوان لاینحل تلقی کرد ـ حل میکند و ... . روشن است دستآوردهای احتمالی برشمرده، به ازای آنچه هزینههای اقتصادی و دردسرهای برگزاری مسابقاتی با این ابعاد تلقی میشود، بسیار گزاف و باارزش است. دست یافتن به این توان البته مشروط به برنامهریزی درست همراه با ادراک شرایط و توانایی واقعی ورزش و دستاندرکاران ورزش لاهیجان است.
• این یادداشت وامدار نگاه و ایدههای دکتر نصرالله سجادی است